هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر زیبایی و محبوبیت معشوق خود را ستایش می‌کند و بیان می‌کند که هیچ چیز در جهان به پای زیبایی و شیرینی او نمی‌رسد. شاعر همچنین از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که بدون او، عاشقان مانند کسی هستند که سر ندارند. در نهایت، شاعر از معشوق می‌خواهد که خوبی کند، زیرا این خوبی پایدار نخواهد بود.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و وصال نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۰۰

نور رخ تو قمر ندارد
شیرینی تو شکر ندارد

خوش باد عشق خوبرویی
کز خوبی او خبر ندارد

دارندهٔ شرق و غرب سلطان
والله که چو تو دگر ندارد

رضوان بهشت حق یقینم
چون تو به سزا پسر ندارد

خوبی که بدو رسید بتوان
باغی باشد که در ندارد

با زر بزید به کام عاشق
پس چون کند آنکه زر ندارد

بی وصل تو بود عاشقانت
چون شخص بود که سر ندارد

رو خوبی کن چنانکه خوبی
کاین خوبی دیر بر ندارد

هر چند نصیحت سنایی
نزد تو بسی خطر ندارد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.