هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش معشوق خود می‌پردازد و بیان می‌کند که هیچ کس در جهان مانند معشوق او نیست. او از زیبایی و جذابیت بی‌نظیر معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند جای او را بگیرد. شاعر همچنین از عشق عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون او زندگی معنایی ندارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی داشته باشد تا به طور کامل درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۰۱

آنی که چو تو گردش ایام ندارد
سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد
چون دام بناگوش توبه دام ندارد

بادی نبرد در همه آفاق که از ما
سوی لب تو نامه و پیغام ندارد

دادی ندهد عشق تو ما را که در آن داد
بی داد تو افراخته صمصام ندارد

من در نرسم در تو به صد حیله و افسون
گویی قدم دولت من گام ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.