هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و غم سخن میگوید و بیان میکند که دل بدون غم، عشق را تجربه نمیکند. او عشق به معشوق را برگزیده و از دنیا و مادیات بینیاز است. شاعر معتقد است که با دیدن معشوق، غمها از بین میروند و تا زمانی که معشوق در دل او جای دارد، دلش آرام و شاد است. سنایی نیز همواره در این مسیر بوده تا جز به معشوق متهم نباشد.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند.
غزل شمارهٔ ۱۱۸
هر دل که قرین غم نباشد
از عشق بر او رقم نباشد
من عشق تو اختیار کردم
شاید که مرا درم نباشد
زیرا که درم هم از جهانست
جانان و جهان بهم نباشد
با دیدن رویت ای نگارین
گویی که غمست غم نباشد
تا در دل من نشسته باشی
هرگز دل من دژم نباشد
پیوسته در آن بود سنایی
تا جز به تو متهم نباشد
از عشق بر او رقم نباشد
من عشق تو اختیار کردم
شاید که مرا درم نباشد
زیرا که درم هم از جهانست
جانان و جهان بهم نباشد
با دیدن رویت ای نگارین
گویی که غمست غم نباشد
تا در دل من نشسته باشی
هرگز دل من دژم نباشد
پیوسته در آن بود سنایی
تا جز به تو متهم نباشد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.