۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰

از دوست به هر جوری بیزار نباید شد
از یار به هر زخمی افگار نباید شد

ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشق خوش شوخی در کار نباید شد

گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دلدادهٔ آن چابک عیار نباید شد

هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خونخوار نباید شد

چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی در نار نباید شد

خواهی که بیاسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد

خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.