هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و فداکاری در راه آن می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق جاودانه است و پایان ندارد، حتی اگر عمر انسان به پایان برسد. او از درد و رنج عشق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق همیشه با بلا و سختی همراه است. همچنین، شاعر به فداکاری پروانه در راه شمع اشاره می‌کند و آن را نمادی از عشق و ایثار می‌داند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که زندگی با عشق معنای واقعی دارد و مرگ برای عاشقان مفهومی ندارد.
رده سنی: 16+ این متن مفاهیم عمیق و فلسفی درباره عشق و فداکاری را مطرح می‌کند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی مانند جاودانگی و فنا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر دیده می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۲۷

گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود

پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود

ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود

ای آمده به طمع وصال نگار خویش
نشنیده‌ای که عشق برای بلا بود

پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع
تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود

دیدار وی همان بود و سوختن همان
گویی فنای وی همه اندر بقا بود

آن را که زندگیش به عشق‌ست مرگ نیست
هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.