هوش مصنوعی:
متن بالا گفتوگویی است بین دو نفر که در آن یکی از طرفین به دیگری توصیه میکند که زنان را به مردی امین بسپارد تا به یثرب برساند. همچنین، در این گفتوگو به موضوعاتی مانند بیگناهی، شمشیر بیداد، قتل، و مال اشاره شده است. در پایان، یکی از طرفین با ناله و زاری به سوی دیگری میرود و سلام و درود میفرستد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و مذهبی است و ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند قتل و بیداد ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
بخش ۱۰۸ - خواهش فرمودن حضرت امام زین العابدین (ع) از یزید و نپذیرفتن آن پلید
سیم آنکه گر خواهی ام بیگناه
به شمشیر بیداد کردن تباه
سپار این زنان را به مردی امین
کز اینجا رساند به یثرب زمین
بگفتش بد اختر کزین در گذر
که بینی دگر باره روی پدر
مرا با سر باب تو کارهاست
زکینش به دوش دلم بارهاست
دگر آنکه پرسیدی از قتل خویش
به دل داشتم این از امروز پیش
هم ایدون کشیدم زخون تو دست
میاور از این ره به خاطر شکست
زنان را تو باید بری باز جا
به غیر تو این کار نبود روا
ز مال شما آنچه دشمن ربود
دهم هم بهایش دو چندان که بود
ازآن بگذر ار بیش و گر اندکیست
که هر پاره ی آن به دست یکی است
شهنشه به پاسخ چنین گفت باز
که ما را به مال تو نبود نیاز
غنی کرده ما را خداوند پاک
نیرزد جهان پیش ما مشت خاک
کلید در گنج پروردگار
بود درکفت ما به هر روزگار
در آن مال کاین لشگر از ما ربود
یکی چادر و جامه ی پاک بود
که رشته است زهرا ایشان (س) پود و تار
به کاخ علی (ع) شیر پروردگار
یکی عقد گوهر هم از آنجناب
در آنمال بود و نباشد صواب
که ساید برآن دست بیگانه گان
نزیید قلاده ی اسد برسگان
دگر آنکه گفتی نبینی دگر
سر باب خود آن شه دادگر
گمانت که دورم من از شاه خویش
اگر کوهها پرده گردد به پیش
بگفت این و سوی سر شهریار
بیاورد روی و بنالید زار
بگفتا سلام و درود فزون
ز من بر تو ای داور رهنمون
به شمشیر بیداد کردن تباه
سپار این زنان را به مردی امین
کز اینجا رساند به یثرب زمین
بگفتش بد اختر کزین در گذر
که بینی دگر باره روی پدر
مرا با سر باب تو کارهاست
زکینش به دوش دلم بارهاست
دگر آنکه پرسیدی از قتل خویش
به دل داشتم این از امروز پیش
هم ایدون کشیدم زخون تو دست
میاور از این ره به خاطر شکست
زنان را تو باید بری باز جا
به غیر تو این کار نبود روا
ز مال شما آنچه دشمن ربود
دهم هم بهایش دو چندان که بود
ازآن بگذر ار بیش و گر اندکیست
که هر پاره ی آن به دست یکی است
شهنشه به پاسخ چنین گفت باز
که ما را به مال تو نبود نیاز
غنی کرده ما را خداوند پاک
نیرزد جهان پیش ما مشت خاک
کلید در گنج پروردگار
بود درکفت ما به هر روزگار
در آن مال کاین لشگر از ما ربود
یکی چادر و جامه ی پاک بود
که رشته است زهرا ایشان (س) پود و تار
به کاخ علی (ع) شیر پروردگار
یکی عقد گوهر هم از آنجناب
در آنمال بود و نباشد صواب
که ساید برآن دست بیگانه گان
نزیید قلاده ی اسد برسگان
دگر آنکه گفتی نبینی دگر
سر باب خود آن شه دادگر
گمانت که دورم من از شاه خویش
اگر کوهها پرده گردد به پیش
بگفت این و سوی سر شهریار
بیاورد روی و بنالید زار
بگفتا سلام و درود فزون
ز من بر تو ای داور رهنمون
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۷ - خواب دیدن هند زن یزید
گوهر بعدی:بخش ۱۰۹ - ظهور اعجاز از سر مطهر امام شهید و پس دادن یزید اموال اهل بیت را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.