۱۹۲ بار خوانده شده

بخش ۳۷ - کشتن مختار

بگفت ای زدین بی خبر روی زشت
تو را نیز کشتن بود سرنوشت

بفرمود تا بر زدندش به دار
نگون سرشده با کمند استوار

به زه کرد سالار کشور کمان
یکی تیر بگشاد بر بد گمان

که بنشست بر چشم و جست از قفاش
چنین دید بیدین سزای جفاش

سپس تیر بارانش کردند سخت
به فرمان مختار پیروز بخت

چو گشت اسپری آتش افروختند
تن دوزخی را در آن سوختند

سپس عمر و حجاج را سوی میر
کشیدند خوار و نژند و اسیر

که بود او نگهبان آب فرات
زآتش مباداش هرگز نجات

چو مختار بگماشت بر وی نظر
به دژخیم فرمود کاین را ببر

بدانسان که دانی مر او را رسان
بدان کشته و سوخته ناکسان

به فرموده دژخیم رخ بر فروخت
ببرد و بکشت و تن او بسوخت

از آن پس حکیم طفیل نژند
که دست سپهدار ایمان فکند

زدیدار او میر بی ترس و باک
بغرید چون ضیغم خشمناک

بدوگفت کای اهرمن زاده مرد
یکی کار کردی که کافر نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۶ - به درک فرستادن مختار منقذ ابن مره ی عبدی قاتل علی اکبر (ع) را
گوهر بعدی:بخش ۳۸ - به درک فرستادن مختار(ع)حکیم ابن طفیل علیه العنه قاتل جناب ابولفضل العباس را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.