هوش مصنوعی:
در متنی حماسی و تاریخی، شرح داده می‌شود که گروهی از قاتلان امام (احتمالاً امام حسین) که از نژاد حرام توصیف شده‌اند، پس از هفت روز و شب به منطقه‌ای دور از کوفه می‌روند. سپس، یک فرمانده شجاع (سپهبد) با سواران خود به آنجا حمله می‌کند و همه آنان را از بین می‌برد. در پایان، سپهبد مورد تحسین قرار می‌گیرد و پس از استراحت، داستان به پایان می‌رسد.
رده سنی:
16+
این متن دارای صحنه‌های خشونت‌آمیز (کشتار و جنگ) و مضامین پیچیده تاریخی و مذهبی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با زمینه‌های تاریخی دارد. همچنین، زبان شعرگونه و کهن آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.
بخش ۴۶ - کشتن ابراهیم چهارصد و بیست نفر از قاتلان امام مظلوم را
به مقدار فرسنگی ازکوفه دور
بود معدن رامش و جای سور
کنون هفت روز و شب اندرگذشت
که جای بداندیش و بیگانه گشت
وزان بد سگالان دور از خرد
بود بیست افزونتر از چارصد
همه قاتلان امام انام
همه زاده گان از نژاد حرام
بخواهند شد سوی مصعب همه
تو دانی کنون ای شبان رمه
شنید این چو زو مهتر پاکزاد
یکی خلعت شاهوارش بداد
بفرمود زان پس براهیم را
که بردار مردان بی بیم را
برو سوی آن باغ کاین کار تست
دل شیر، ترسان ز پیکار تست
اگر صد اگر پانصد، ار هزار؟
سرآور به شمشیرشان روزگار
سپهبد به زین برشد و باره تاخت
به همره سواران به زین برنشناخت
بدان باغ بشکفته قهرش وزان
گذر کرد چون تند باد خزان
یلان را بفرمود: کایدر نهید
بداندیش را تیغ بر سر نهید
نماند ای اینان تنی زنده جان
که یابید مزد نکو جاودان
دلیران بدان فرقه تیغ آختند
مرآن باغ از ایشان تهی ساختند
سرانشان زده برسنان بلند
سوی کوفه راندند تازان سمند
نبشه به طومار شد نامشان
چنین کیفر آمد به فرجامشان
سپهبد چو آمد سوی بارگاه
بدو آفرین کرد کشور پناه
چو آسود مختار زین داوری
بشد هفته ای چند ازان اسپری
بود معدن رامش و جای سور
کنون هفت روز و شب اندرگذشت
که جای بداندیش و بیگانه گشت
وزان بد سگالان دور از خرد
بود بیست افزونتر از چارصد
همه قاتلان امام انام
همه زاده گان از نژاد حرام
بخواهند شد سوی مصعب همه
تو دانی کنون ای شبان رمه
شنید این چو زو مهتر پاکزاد
یکی خلعت شاهوارش بداد
بفرمود زان پس براهیم را
که بردار مردان بی بیم را
برو سوی آن باغ کاین کار تست
دل شیر، ترسان ز پیکار تست
اگر صد اگر پانصد، ار هزار؟
سرآور به شمشیرشان روزگار
سپهبد به زین برشد و باره تاخت
به همره سواران به زین برنشناخت
بدان باغ بشکفته قهرش وزان
گذر کرد چون تند باد خزان
یلان را بفرمود: کایدر نهید
بداندیش را تیغ بر سر نهید
نماند ای اینان تنی زنده جان
که یابید مزد نکو جاودان
دلیران بدان فرقه تیغ آختند
مرآن باغ از ایشان تهی ساختند
سرانشان زده برسنان بلند
سوی کوفه راندند تازان سمند
نبشه به طومار شد نامشان
چنین کیفر آمد به فرجامشان
سپهبد چو آمد سوی بارگاه
بدو آفرین کرد کشور پناه
چو آسود مختار زین داوری
بشد هفته ای چند ازان اسپری
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۵ - کشتن مختار قیس ابن حفص شیبانی را
گوهر بعدی:بخش ۴۷ - قتل آن ده تن که اسب به کشته ی امام شهید تاخته بودند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.
