هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از تجربه‌های معنوی و عشق الهی سخن می‌گوید. او از شب‌های عرفانی، مستی معنوی، و وصال با معشوق الهی یاد می‌کند و از ثروت و قدرت دنیوی به عنوان چیزی بی‌ارزش در برابر عشق حقیقی یاد می‌کند. شاعر از خدمتگزاران و همراهان خود که مانند پادشاهان و بزرگان هستند، سخن می‌گوید و از زیبایی معشوق و بازی شطرنج با زلف و رخسار او صحبت می‌کند. در نهایت، او از سفر معنوی خود به سوی کعبه‌ی عدم و فنا سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و وصال معنوی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۶

دوش ما را در خراباتی شب معراج بود
آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود

بر امید وصل ما را ملک بود و مال بود
از صفای وقت ما را تخت بود و تاج بود

عشق ما تحقیق بود و شرب ما تسلیم بود
حال ما تصدیق بود و مال ما تاراج بود

چاکر ما چون قباد و بهمن و پرویز بود
خادم ما ایلک و خاقان بد و مهراج بود

از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود

بدرهٔ زر و درم را دست او طیار بود
کعبهٔ محو عدم را جان ما حجاج بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.