هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از علاقه خود به خرابات (محل عیش و نوش) و رهایی از غم و اندوه سخن میگوید. او بیان میکند که رفتن به خرابات باعث زدوده شدن غم از جانش میشود و از خداوند میخواهد که درهای بهشت را به روی او بگشاید. شاعر همچنین به مسلمانان توصیه میکند که در شهرشان به کسی مزد ندهند و از شرمندگی سنایی در رفتن به خرابات یاد میکند. او تأکید میکند که همیشه به خرابات میرود و این کار را ادامه خواهد داد، حتی اگر دیگران آن را ناپسند بدانند.
رده سنی:
18+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و انتقاد اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خرابات و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۰
هر کو به خرابات مرا راه نماید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
ره کو بگشاید در میخانه به من بر
ایزد در فردوس برو بر بگشاید
ای جمع مسلمانان پیران و جوانان
در شهر شما کس را خود مزد نباید
گویند سنایی را شد شرم به یک بار
رفتن به خرابات ورا شرم نیاید
دایم به خرابات مرا رفتن از آنست
کالا به خرابات مرا دل نگشاید
من میروم و رفتن و خواهم رفتن
کمتر غمم اینست که گویند نشاید
زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
ره کو بگشاید در میخانه به من بر
ایزد در فردوس برو بر بگشاید
ای جمع مسلمانان پیران و جوانان
در شهر شما کس را خود مزد نباید
گویند سنایی را شد شرم به یک بار
رفتن به خرابات ورا شرم نیاید
دایم به خرابات مرا رفتن از آنست
کالا به خرابات مرا دل نگشاید
من میروم و رفتن و خواهم رفتن
کمتر غمم اینست که گویند نشاید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.