هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق شدید و ناامیدانه خود به معشوقه‌ای که مانند ماه زیباست سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که عشق این معشوق، دل و دینش را تحت تأثیر قرار داده و باعث نابودی صبر و عقلش شده است. با وجود درد و رنجی که از این عشق متحمل می‌شود، معشوقه بی‌رحم است و به او ترحم نمی‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱

بر سپهر نیکویی رویش چو مه خرمن زده است
آتش عشق آن مه خرمن زده در من زده است

نام من در عشق او گشته است خرمن سوخته
تا سر زلفش ز عنبر گرد مه خرمن زده است

کوته است از دامن عقل و صبوری دست من
تا مرا سودای آن مه دست در دامن زده است

عشق شورانگیز او زد راه دین و دل مرا
گرچه او را دوست خواندم زخم چون دشمن زده است

پیش تیر عشق او از صبر جوشن ساختم
روز صبرم تیره شد تا تیر بر جوشن زده است

دیده ام روشن به رویش بود و اکنون باد سرد
خاک نومیدی مرا در دیده روشن زده است

گرچه هر دم زان دل بی رحم او آهی زنم
رحم ناید در دلش گویی دل از آهن زده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.