۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل
معشوق بلبل است رخ دلگشای گل

هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم
من در ثنای بلبل و او در ثنای گل

معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع
این از نوای بلبل و آن از لقای گل

در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود
گاه از برای بلبل و گاه از برای گل

دارم درین هوای خوش و باد گل فشان
درسر نشاط باده و در دل هوای گل

وقت گل است خیز بیار ای گل ببار
زان مه که هست گونه ای از آشنای گل

داد نشاط و عشرت و انصاف عمر و عیش
بستان ز گل که دیر نماند بقای گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.