۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱

بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز جام عشق تو در سر خمارها دارم

بیا که با دو رخ تو که روز را ماند
شکایت و گله روزگارها دارم

بیا که چون تو بیایی، به وقت دیدن تو
ز دیدگان قدمت را نثارها دارم

چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم

نگار گر شده ام کز خیال صورت تو
همیشه پیش دو دیده نگارها دارم

جمال ده چو رخ خویش کارهای مرا
که بی جمال تو شوریده کارها دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.