هوش مصنوعی: شاعر در این متن از لذت نوشیدن شراب و مستی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که این حالت او را از خود بی‌خود کرده و به حق نزدیک می‌سازد. او از رهایی از خود و وابستگی به حق صحبت می‌کند و تأکید می‌کند که تنها با فانی شدن در حق می‌توان به یاری حقیقی دست یافت.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰

ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی خمار
تا زمانی می خوریم از دست ساقی بی شمار

از نشاط آنکه دایم در سرم مستی بود
عمرهای خوش بگذرانم بر امید غمگسار

هست خوش باشد کسی را کو ز خود باشد بری
خوش بود مستی و هستی خاصه بر روی نگار

من به حق باقی شدم اکنون که از خود فانیم
هان ز خود فانی مطلق شو به حق شو استوار

دل ز خود بردار ای جان تا به حق فانی شوی
آنکه از خود فارغ آمد فرد باشد پیش یار

من به خود قادر نیم زیرا که هستم ز آب و گل
چون بوم جایی که هستم چون یتیمی دلفگار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.