۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰

ای سپه عشق تو بر ما زده
صبر و دل ما همه یغما زده

جان من از عشق تو لرزان شده
همچو تن مردم سرما زده

بر من بیچاره نبخشی و من
جز به رضای تو نفس نازده

روی تو دیبا و مرا آرزوست
بوسه بران روی چو دیبا زده

نیست زمینی که ببینم همی
بارگه وصل تو آنجا زده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.