هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید و بیان میکند که عشق، صبر و دل او را ربوده است. او از لرزش جان خود در اثر عشق و بیتوجهی معشوق شکایت دارد و آرزوی دیدار و بوسه بر روی معشوق را دارد. شاعر همچنین اشاره میکند که هیچ مکانی را نمیبیند مگر آنکه بارگاه وصال معشوق در آنجا برپا شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۰
ای سپه عشق تو بر ما زده
صبر و دل ما همه یغما زده
جان من از عشق تو لرزان شده
همچو تن مردم سرما زده
بر من بیچاره نبخشی و من
جز به رضای تو نفس نازده
روی تو دیبا و مرا آرزوست
بوسه بران روی چو دیبا زده
نیست زمینی که ببینم همی
بارگه وصل تو آنجا زده
صبر و دل ما همه یغما زده
جان من از عشق تو لرزان شده
همچو تن مردم سرما زده
بر من بیچاره نبخشی و من
جز به رضای تو نفس نازده
روی تو دیبا و مرا آرزوست
بوسه بران روی چو دیبا زده
نیست زمینی که ببینم همی
بارگه وصل تو آنجا زده
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.