۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

به روی توام دل گشاید همی
گرم زلف تو دل رباید همی

لب توست درمان درد دلم
دلم سوی او زان گراید همی

همه سود من هست در وصل تو
فراق توام زآن گزاید همی

شراب آر خیز ای دلارام یار
که هشیار بودن نشاید همی

خوش آید جوانی و عشق و شراب
چو این بود دیگر چه باید همی

ز کاری که دارد تعلق به دل
مرا عاشقی خوشتر آید همی

چو نام می و عاشقی بشنوم
دل اندر بر من نپاید همی

مرا مست کن کانده روزگار
ز هشیار بودن فزاید همی

گرم مست بینی نکوهش مکن
که هر هوشیار این ستاید همی

نتابم سر از راه عشق و شراب
که عقل این چنین ره نماید همی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.