هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نبود مروت و جود (بخشندگی و جوانمردی) در جهان شکایت می‌کند و بیان می‌کند که در این روزگار تاریک، ارزش‌های اخلاقی از بین رفته‌اند. او از وضعیت ناگوار زمانه و نبود افراد کریم و بخشنده گلایه می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش می‌توانست با عمود صبح منیر (نمادی از قدرت یا عدالت) سر اهل زمانه را بکوبد. همچنین، او به حکایت مسعود سعد و قلعه نای اشاره می‌کند و زمانه را به قلعه نای تشبیه می‌کند که در آن انسان‌ها در بدحالی و شکسته‌دلی به سر می‌برند. در پایان، شاعر از خداوند حسن عاقبت می‌خواهد و از این می‌پرسد که اگر در زمانه هیچ فرد بخشنده‌ای نمانده باشد، عاقبت کار ما چگونه می‌تواند محمود (پسندیده) باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۱

اگر مروت و جود است در جهان موجود
چرا ز هر دو به حاصل نمی شود مقصود

گمان برم که دراین روزگار تیره چو شب
بخفت چشم مروت بمرد مادر جود

ز سیر هفت ستاره دراین دوازده برج
به ده دوازده سال اندراین دیار و حدود

هزار شخص کریم از وجود شد به عدم
که یک کریم نمی آید از عدم به جود

در این زمانه به جز مدخل و حسود نماند
بریده باد سر مدخل و زبان حسود

وگر به دست منستی عمود صبح منیر
بکوبمی سر اهل زمانه را به عمود

و گر حکایت مسعود سعد و قلعه نای
شنیده ای که در او ماند مدتی مطرود

یقین بدان که ز بد حالی و شکسته دلی
زمانه قلعه نای است و ما در او مسعود

ز کردگار همه حسن عاقبت خواهم
که این دعاست به نزدیک عاقلان معهود

چو در زمانه یکی معطی و کریم نماند
چگونه عاقبت کار ما بود محمود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.