هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌ثباتی دنیا، بی‌وفایی دوستان و سختی‌های زندگی شکایت می‌کند. او احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند و از ظلم روزگار و بی‌عدالتی‌های جهان گله دارد. شاعر همچنین از فقدان حمایت و کرامت در میان مردم می‌نالد و به دنبال آرامش و سعادتی است که به نظر نمی‌رسد در این دنیا یافت‌شدنی باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۳

نز خلق هیچ کار مرا استقامتی
نز هیچ دوست، شرط وفا را اقامتی

از چرخ بی ثبات و زخورشید بی نوال
دارم چو ذره شخصی و چون چرخ قامتی

نه اشک میغ را چو بنانم عذوبتی است
نه حد تیغ را چو زبانم صرامتی

با ظلم دهر فایده ندهد کفایتی
با جور چرخ سود ندارد شهامتی

هرساعتی قرین تن من مذلتی
هر لحظه ندیم دل من ندامتی

گویی زمن مزاج فلک را ملالتی است
وز لفظ من دماغ جهان را سآمتی

گر زآتش ستاره نیابم سعادتی
وزصحبت زمانه نبینم سلامتی

بینم زتازه تازه غم و گونه گونه رنج
پیش از قیامت آمده بر من قیامتی

کز دوستان به عرض نصیحت فضیحتی
وز مهتران به جای کرامت ملامتی

تا گشت گرد خاطر من خطبه عمل
مسعود سعد وار کشیدم غرامتی

حبسی که داشتم که در آن حبس ره نیافت
در گوش من نه بانگ نمازی نه قامتی

گردون امام بی خردان کرد مر مرا
هرگز بدین مثال شنیده ای امامتی

افلاس را چه خواهی از این به نشانیی
و افلاک را چه باید از به علامتی

بر و کرامت ازلی را طلب کنم
چون طبع روزگار ندارد کرامتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.