۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

تو اگر ز کعبه راندی، و گر از بهشت ما را
غم بنده پرور تو به دری نهشت ما را

چو حدیث راست گویان به همه مذاق تلخیم
به سفینه عزیزان نتوانیم نوشت ما را

گل و برگ خانه ما همه بلبلان مستند
که به عاشقی برآمد همه کار و کشت ما را

که نشست نیم ساعت بر ما زلال طبعان؟
که ز پرده برنیامد همه خوب و زشت ما را

ز عتاب تلخ ساقی دل ما غبار دارد
به حلاوت حریفان نتوان سرشت ما را

همه روزه دست حسرت چو مگس ز دور لیسیم
که سر آستین مهمان به شکر نهشت ما را

نه صنم به جای بینی نه گلی به آب و رونق
ز خطابه هم برآمد همه خاک و خشت ما را

به تواضع جم و کی سر ما فرو نیاید
که حدیث عشق و سودا شده سرنوشت ما را

به صداع غم «نظیری » ز خمار باده رستم
نکند دماغ خوش بو گل صد بهشت ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.