هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از فریب‌های معشوق، امیدهای بی‌ثمر و تلخی‌های زندگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هرگز طعم آرامش را نچشیده است. همچنین، شاعر به آزادگی و ستایش معشوق اشاره می‌کند، اما در نهایت اعتراف می‌کند که این ستایش‌ها بیهوده بوده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی پیچیده، ناامیدی و درد عشق است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵

از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را

من در پی رهایی و او هر دم از فریب
بر سر گره زند گره ناگشوده را

دل در امید مرهم و این آهوان مست
ریزند بر جراحت ما مشک سوده را

هرگز دلم حلاوت آسودگی نیافت
تلخ است خواب دیده در خون غنوده را

آشفته داشت خارش آزادگی دماغ
دادیم بر هوا سر سودا فزوده را

نتوان چشید قند مکرر وزان لبان
بتوان شنود تلخ مکرر شنوده را

یک ره خوشم به خنده دندان نما نکرد
تا کی نماید آن گهر نانموده را

تا منفعل ز رنجش بیجا نبینمش
می آرم اعتراف گناه نبوده را

نادیده جور ازو ز وفا لاف ها زدم
نتوان نمود ترک ستایش ستوده را

منظور یار گشت «نظیری » کلام ما
بیهوده صرف شکر نکردیم دوده را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.