هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از زندگی پر از غم و ناامیدی است. او از فرسودگی جسم و روح خود می‌گوید، از اشک‌هایش که مانند خوشه‌های انگور به هم گره خورده‌اند، و از تلاش‌های بی‌ثمرش برای یافتن راه نجات. شاعر احساس می‌کند که حتی خضر نیز نتوانسته او را راهنمایی کند و باید دوباره از سر راه خود را آغاز کند. او از بی‌کسی و تنهایی می‌نالد و می‌گوید که حتی نوشتن حالش بر کاغذ نیز فایده‌ای ندارد. در نهایت، شاعر به توصیه‌ای به نظیری اشاره می‌کند که گوش به حرفش ندهد تا آرامش خود را از دست ندهد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و غم‌انگیز است که درک آن برای کودکان و نوجوانان دشوار بوده و ممکن است باعث ایجاد احساسات منفی در آن‌ها شود.

شمارهٔ ۴۶

تا به کی بر خرقه بندم جسم غم فرسوده را
سر به طوفان می دهم این مشت خاک سوده را

در درون همچون عنب شد خوشه اشکم گره
بس فرو خوردم به دل خون های ناپالوده را

گوش ها کر گشت و یارب یاربم کاری نکرد
نیست گویا روزنی این سقف قیراندوده را

خضر صد منزل به پیشم آمد و نشناختم
بازمی باید ز سر گیرم ره پیموده را

وه که یک قاصد که باشد محرم این راز نیست
چند بر کاغذ نویسم حال و شویم دوده را

از شراب سودمندم بخت بد پرهیز داد
می که می خوردم نمی خوردم غم بیهوده را

گل ز بهر اشک لؤلؤیی رنگ کاهیم
در بلورین حقه دارد کهربای سوده را

از کنایت گاه مستی منع آن لب چون کنم
می چکد بی خود حلاوت قند آب آلوده را

با «نظیری » چون نشینی گوش بر حرفش مکن
در پریشانی میفکن خاطر آسوده را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.