۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

فخر والانسبتان از بند اوست
آنچه هرگز نگسلد پیوند اوست

گردن شمشاد را زلفش بخست
سرو از آزادگان بند اوست

گرچه شکل نیستی دارد دهانش
هستی جان ها ز شکرخند اوست

نقض زلفش دایه بر عهدش شکست
گر شکستی هست در سوگند اوست

طره اش را هست پیوندی به صلح
چین ابرو گرچه خویشاوند اوست

هر شبم بی خواست می آید به خواب
بسترم مشگ و عبیرآگند اوست

مشربش صفرای بیماران شکست
بوسه می خوش از ترنج و قند اوست

زود آمیزش به مردم می کند
مشک را بو اندکی مانند اوست

حسن گل بر باد حرمان زود رفت
هر که تمکینی ندارد بند اوست

کینه کش از دوستان مهرجوی
طبع مغرور ز خود خرسند اوست

بار تکلیفش ز دوش انداختم
گو بکش هرکس که حاجتمند اوست

ظلم اخوان بر «نظیری » می کنند
معنی او بهتر از فرزند اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.