هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید. او از اندوه، خستگی، ناامیدی و تلخی‌های زندگی می‌نالد و احساس می‌کند که روزگار با او سازگار نیست. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، هجران و مرگ اشاره می‌کند و از بی‌اعتباری و گذرایی زندگی می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند اندوه، مرگ و ناامیدی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'منصور و دار' نیاز به پیشینه فرهنگی و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۸۵

لخت دل بر جیب و جیبم بر کنار افتاده است
دست و دل گم گشتم تا بازم چکار افتاده است

ساز و برگ شادمانی را که می داند کجاست؟
درهم اندوه و نشاط روزگار افتاده است

خسته دل تر می شوم تا تلخ تر نوشم دوا
پند مردم در مذاقم خوشگوار افتاده است

از کدورت برنیابم گر صفا دستم کشد
تیره روزم بخت با من سازگار افتاده است

غصه مرد و غم به ماتم سوخت اکنون هجر را
صد چراغ مرده بر گرد مزار افتاده است

ظرف این هنگامه پیدا کن خراباتست این
گرد هر ویرانه صد منصور و دار افتاده است

کی «نظیری » خوار ماند عشق رانست قویست
یک دو روزی غایتش از اعتبار افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.