هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، وصل، و ایمان می‌پردازد. شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق واقعی پایانی ندارد. همچنین، به مفاهیمی مانند ایمان، پیمان‌شکنی، و درمان دردها از طریق عشق اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۹

قرعه بر وصل زند دیده و سامانش نیست
کاین خیال دید از آن چشم که حیرانش نیست

نرگس از گردش چشمت به شراب افتادست
می پرستیست که مخمور به دورانش نیست

شد زشرم قلمت خضر نهان در ظلمات
که به جان بخشی آن چشمه حیوانش نیست

در جواب تو فرومانده ترم از طفلی
که به سفتن شکند گوهر و تاوانش نیست

دل ز اندیشه وصل تو به جا بازنگشت
که جدایی ز ملاقات تو آسانش نیست

عشق ما واقعه ای نیست که آخر گردد
هرچه آغاز ندارد غم پایانش نیست

شادم از دل که می عشق تو مدهوشش کرد
خبر از شوق وصال و غم هجرانش نیست

دولت عشق ندارد خطر از نقص کمال
کاین سعادت به کمالی است که نقصانش نیست

چرخ را کاسه پرخون شفق گردانست
لاله را سنگ به پیمانه که پیمانش نیست

ما به ایمان قوی عهد تو محکم داریم
آن که پیمان شکند قوت ایمانش نیست

هر جراحت که دلم داشت به مرهم به شد
داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست

گر «نظیری » به فلک برشده باشد چو مسیح
بیت معمور به از کلبه ویرانش نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.