۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷

زهی نسخه آفرینش جمالت
نکت یاب مجموعه گل خیالت

به فطرت فزونی نخواهد زبولت
ز ظلمت برونی نباشد زوالت

همیشه حق از قول و رای تو روشن
نپوشیده موج حوادث زلالت

به حد خرد هست پرواز هر تن
تو روحی خرد پرد از پر و بالت

همه وجدها صوفیان را ز قولت
همه حال ها قدسیان را ز حالت

به اعجاز قولت که ایمان نیارد
حلالت بود خون منکر، حلالت

به باطن تو را دید آدم مقدم
ز صدر جنان شد به صف نعالت

به پیرامنت سایه ظاهر نگردد
که خور گشته طالع فراز نهالت

به حسن تو نقاش نقشی نیارد
که صنعت گری ختم شد بر کمالت

توان گفت لیس کمثله به شأنت
که در غیب نبود مثال مثالت

«نظیری » چنان ساز صافی سخن را
که روح نبی خوش شود از مقالت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.