۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵

بویی از آن دو سلسله خم به خم گذشت
شیخ از حرم برآمد و گبر از صنم گذشت

خیز از سفال خضر زلال بقا بنوش
کاین آب زندگی ز سر جام جم گذشت

نبود علایق دو جهان گرد دامنش
چون من مجردی که ز دیر و حرم گذشت

ناموس و ننگ در نظر من برابر است
هرکس ز خود گذشت ز شادی و غم گذشت

برق دل رمیده ما را طلب مکن
کاین پرتو از سواد وجود و عدم گذشت

جز رفت و آمد نفسی نیست بود ما
جاوید زیست هر که ازین یک دو دم گذشت

چون عندلیب مست «نظیری » ترانه گوست
از خار و گل بریده شد از مدح و ذم گذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.