هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از نظیری نیشابوری، بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، مانند یوسف و گلهای بوستان، به توصیف حالات درونی خود میپردازد. او از رنجهای عشق و امید به دیدار معشوق سخن میگوید و در پایان، به شهادت و باز شدن درهای آسمان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند شهادت و مفاهیم عمیق عرفانی نیاز به درک بالاتری دارند.
شمارهٔ ۱۱۸
بیا که مردم و بر راه چشم جان بازست
به گفتگوی تو زخم مرا دهان بازست
به خون ما اگرت میل هست مانع نیست
می مغانه سبیل و در مغان بازست
چو یوسفی تو که از مصر حسن چون تو کسی
برون نیامده تا راه کارون بازست
در آرزوی نثار قدوم تو همه شب
گهر فروش دو چشم مرا دکان بازست
نمی رود چو گرسنه ولی چه سود از این
که خوان وصل پر و دست میهمان بازست
چو بلبل قفسم من ازین چه ذوق مرا
که گل شکفته و درهای بوستان بازست
صمد به جای صنم بر زبانم آمده است
بتم فتاده و زنارم از میان بازست
دعا کنید به وقت شهادتم او را
که آن دمی است که درهای آسمان بازست
مکن شتاب «نظیری » به کار جان بازی
که چشم کارشناسان کاردان بازست
به گفتگوی تو زخم مرا دهان بازست
به خون ما اگرت میل هست مانع نیست
می مغانه سبیل و در مغان بازست
چو یوسفی تو که از مصر حسن چون تو کسی
برون نیامده تا راه کارون بازست
در آرزوی نثار قدوم تو همه شب
گهر فروش دو چشم مرا دکان بازست
نمی رود چو گرسنه ولی چه سود از این
که خوان وصل پر و دست میهمان بازست
چو بلبل قفسم من ازین چه ذوق مرا
که گل شکفته و درهای بوستان بازست
صمد به جای صنم بر زبانم آمده است
بتم فتاده و زنارم از میان بازست
دعا کنید به وقت شهادتم او را
که آن دمی است که درهای آسمان بازست
مکن شتاب «نظیری » به کار جان بازی
که چشم کارشناسان کاردان بازست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.