هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری بیانگر درد و رنج عاشقانه، انتظار و بی‌قراری است. شاعر از ضعف نگاهش در رسیدن به معشوق می‌گوید و از زندان عشق و ناتوانی در رهایی سخن می‌راند. او از بی‌تعلقی خود خوشحال است، چرا که دیگر دلش نمی‌تپد. همچنین، از گریه در هجر و وصل و ملال و نشاط می‌نالد و از زلف معشوق به عنوان زنار یاد می‌کند. در پایان، شاعر از عدم شکوفایی و نرسیدن به وقت چیدن گل می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد انتظار، زندان عشق، و بی‌تعلقی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۱

زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست
علاج شکوه عاشق بجز شنیدن نیست

ز بسکه گشته ام از درد انتظار ضعیف
نگاه را به رخت قوت رسیدن نیست

چنان که خانه زندانیان فرود آید
شکسته جان قفس و جرئت پریدن نیست

ز بی تعلقی خویشتن به این شادم
که جان سپردن اگر هست دل طپیدن نیست

به هجر و وصل و ملال و نشاط گریه کنم
در آن دلی که طلب هست آرمیدن نیست

ز تار زلف تو زنار بر میان دارم
بیا که مصلحت پیرهن دریدن نیست

گرفته طبع «نظیری » سؤال ازو مکنید
درخت گل نشکفتست و وقت چیدن نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.