هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف حالات عاشقانه، مستی و بی‌خودی در راه عشق می‌پردازد. شاعر از افتادن در دام عشق، سرمستی، شکستن قیدوبندها و رسوایی‌های عاشقانه سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌هایی به طبیعت و گل‌ها به عنوان نمادهای عشق و زیبایی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به مستی و بی‌خودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی ابیات نیاز به تفسیر دارند که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۱۲۷

خوی شه عربده جو افتادست
کشته یی بر سو کو افتاده ست

به ادب زی که سرمستان را
بد کمندی به گلو افتادست

بهش از شارع میخانه گذر
سرمستان چو کدو افتادست

در خرابات مغان مستان را
کاسه بشکسته سبو افتادست

آن که افتاده برین؟ در راهش
قدمش از تک و پو افتادست

خوشی ما ز گل و بستان نیست
صحبت یار نکو افتادست

خوش عبیری به هم آمیخته عشق
خو به خو بوی به بو افتادست

عشوه سنبل و گل دل خلدم
ره بر آن گلشن و کو افتادست

جای دل خرده مینا چینم
وه که بارم به غلو افتادست

دلبرم را سر رسوایی نیست
کار جیبم به رفو افتادست

با خودم دشمن جان باید بود
چه کنم دوست عدو افتادست

هر نفس دلق «نظیری » رنگی است
عشق را چشم برو افتادست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.