۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۵

چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش

از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش

نه عجب گر خروش من بفزود
تا شد آن عارض تو غالیه پوش

ماه در آسمان سیاه شود
خلق عالم برآورند خروش

تا به وقت سپیده دم یک دم
به غنوم در انتظار تو دوش

گاه بودم بره فگنده دو چشم
گاه بودم به در نهاده دو گوش

خار من گردد از وصال تو گل
زهر من گردد از جمال تو نوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.