۴۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۵

مجلس چو بر شکست تماشا به ما رسید
در بزم چون نماند کسی جا به ما رسید

دلال عشق بود خریدار دلستان
خود را فروختیم چو سودا به ما رسید

بال و پر از درازی منزل بسوختیم
پیغام بی نیازی عنقا به ما رسید

گر گمرهیم تیره شب از خواب جسته ایم
حسن تو شور کرد که غوغا به ما رسید

آموخت هرچه عشوه ز گبری به ما فروخت
اندوخت هرچه غمزه ز یغما به ما رسید

بعد از هزار سعی و ثواب و مجاهدت
زنار راهب و بت ترسا به ما رسید

ما را کجاست ارزش زخم التفات تو
شد عام آن چنان که تمنا به ما رسید

رحمی نما و مستی ما را تمام کن
زان خم که یک پیاله صهبا به ما رسید

مشکل عنان ناله «نظیری » توان گرفت
باد بهار و نکهت صحرا به ما رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.