۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱

ناله را نیست اثر کز تو شکایت دارد
ورنه ما گرم دعاییم و سرایت دارد

مرده را زنده نماید دم ما بوالعجبان
آتش از گرمی ما چشم حمایت دارد

ذوق هر مرغ به اندازه پرواز خود است
عشقبازی نبود هرچه نهایت دارد

عمل صالح و طالح به جوی نستانند
هرکجا کار تعلق به عنایت دارد

کس چه داند که همه مایه بنا بود رود
جنس نایاب خریدم که کفایت دارد

دفتر ناله ما را مگشایید ز هم
مهر درد است برو، تا چه حکایت دارد

کفر و ایمان نبود شرط «نظیری » در عشق
به تو کافر بنمایم که ولایت دارد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.