۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸

وقت شد سبزه فرش در پیچد
ابر خرگه به یکدگر پیچد

آفتاب از کمین برآرد سر
پنجه ابر باد برپیچد

مسند سبزه نخل بگذارد
ز افسر غنچه شاخ سر پیچد

همه ذرات خاک بت گر را
تار زنار بر کمر پیچد

حسن و رنگی جهان نموده به وهم
سیمیا را بساط درپیچد

زاغ گرنه به حد کند پرواز
بهمش چرخ بال و پر پیچد

اصل بهتر که ترک فرع کند
پای در دامن اثر پیچد

دیده سیل بهار شد که جهان
به هم اوراق خشک و تر پیچد

تر و خشکی که کوه و صحرا راست
خرده لاله در شرر پیچد

زحمت خار و رنج خارا را
لاله در پاره جگر پیچد

ارغوان را که خون کند سیلان
ساعد از نوک نیشتر پیچد

بس فریب چمن «نظیری » دید
از بهشتش عنان نظر پیچد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.