هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، رضا و محبت سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در شهر او جز این دو چیز ارزشی ندارد. او از دردها و رنج‌های عشق می‌گوید و اینکه دنیا به حال او توجهی ندارد. همچنین، از امید و انتظار برای رسیدن به معشوق صحبت می‌کند و در نهایت به بی‌اعتباری وعده‌های لطف اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۰۰

به هجر و وصل دلم الفت و نزاع ندارد
نشاط آمدن و کلفت وداع ندارد

به شهر ما نفروشند جز رضا و محبت
کسی دکان نگشاید که این متاع ندارد

بر آن فراز که من می کنم عروج مقامی است
که هیچ پایه بر آن پایه ارتفاع ندارد

چنان حقارتم از چشم اعتبار فگنده ست
که دهر بر من و حال من اطلاع ندارد

به رطل خون جگر می خورم ز بخت به شکرم
که سر ز جام تنک مشربم صداع ندارد

ز تیرگی شب انتظار شمع امیدم
برابر پر پروانه یی شعاع ندارد

عبث به وعده لطفش دلت خوشست «نظیری »
کدام لطف؟ که با بخت تو نزاع ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.