هوش مصنوعی: این متن بیانگر غم و اندوه شاعر است که از ناکامی‌ها و نابرابری‌های زندگی رنج می‌برد. او احساس می‌کند که در حالی که دیگران از شادی‌های زندگی بهره می‌برند، او تنها با غم و ماتم روبرو است. شاعر به عشق و محبت اشاره می‌کند اما احساس می‌کند که ظرف وجودش از این احساسات پر نمی‌شود. همچنین، او از بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌های زندگی شکایت دارد و به دنبال راهی برای رهایی از این دردهاست.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و غم ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۱۶

کمند و دام ما غیر از شکار غم نمی گیرد
مگس بر خوان عیش ما بجز ماتم نمی گیرد

نصیب دیگران هر لحظه رطل خنده لبریز است
ته جام تبسم نوبت ما نم نمی گیرد

به شیرینی محبت در دل دیگر زیادت کن
که ظرف ما ازین یک قطره بیش و کم نمی گیرد

مریضان دیار عشق خوش بیماریی دارند
کسی دارو نمی خواهد، کسی مرهم نمی گیرد

حساب امشب و فردا به زلف درهمی دارم
شمار ظلم و بیدادی کسی برهم نمی گیرد

سری از خاک گر گم گشته ما برکند شاید
دل ما را به هیچ آن زلف خم در خم نمی گیرد

به آه و ناله می جوید «نظیری » بر درت راهی
سکندر صف نمی آراید و عالم نمی گیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.