هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از وضعیت اسیر و مضطرب خود سخن می‌گوید که نه ذوقی برای زندگی دارد و نه امیدی به آینده. او از بیم هجران و امید وصل، خود را از سود و زیان رها کرده و به گوشه‌ای پناه برده است. شاعر بیان می‌کند که از قوت خود، طعم زهر و شکر را می‌چشد و در باغ روزگار، تنها مرغی است که داستان خود را می‌سراید. او عیوب خود را به هر کس، حتی دشمن، می‌گوید و از سادگی، سلاح خود را به دشمن می‌دهد. در نهایت، شاعر از نومیدی سخن می‌گوید اما هنوز امیدوار است که روزی این بند از دلش گسسته شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی موجود در شعر، مانند ناامیدی، امید، و رهایی از دغدغه‌های دنیوی، برای درک و ارتباط بهتر، نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۷

منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود
نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود

دل از امید وصل و بیم هجران کرده ام فارغ
نشسته گوشه یی وارسته از سود و زیان خود

ز قوت خویش یابم طعم زهر و شکرها گویم
کزین نعمت تنم پرورده مغز استخوان خود

به باغ روزگار آن خودستا مرغ کهن سالم
که خود می سنجم و خود می سرایم داستان خود

به نزد محرم و بیگانه عیب خویش می گویم
به دشمن می دهم از سادگی تیر و کمان خود

درصد شکوه بر لب می گشاید یاد نومیدی
کسی تا کی زند قفل خموشی بر دهان خود

«نظیری » صبر کن کاین بند از دل بگسلد روزی
هنوز امیدوارم می کنم ضبط زبان خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.