هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های خود در عشق و عاشقی سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که چگونه عشق، جان و دل او را تسخیر کرده و او را به کام خود کشیده است. با وجود دردها و بلایای عاشقی، او همچنان عشق را آرامش‌بخش می‌داند و حاضر است جان، دین و دل خود را فدای آن کند تا به آرزوهایش برسد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق و عاشقی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری در عشق و دردهای عاشقی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۳

تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق

در زمانم مست و بی‌سامان کند
جام شورانگیز درد آشام عشق

من خود از بیم بلای عاشقی
بر زبان می‌نگذرانم نام عشق

این عجب‌تر کز همه خلق جهان
نزد من باشد همه آرام عشق

جان و دین و دل همی خواهد ز من
این بدست از سوی جان پیغام عشق

جان و دین و دل فدا کردم بدو
تا مگر یک ره برآید کام عشق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.