هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان احساسات عمیق و عاشقانه خود میپردازد. او از شبهای تنهایی، نالههای دل و عشق بیپاسخ سخن میگوید. همچنین، از رنجهای عشق و نگاههای معشوق که بر دلش سنگینی میکند، یاد میکند. در پایان، شاعر به ناامیدی و خواری خود در عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۵۶
شب فغان را به در خلوت او باری بود
ناله برچید اگر در دلش آزاری بود
شورش و عربده یی در شب آن زلف نبود
بخت من بود اگر فتنه بیداری بود
خویشتن را به دم سحر بر او می بستم
هر سر موی مرا با رخ و قد کاری بود
نه غم مدعیان بود نه آشوب ندیم
گل بی خار مگو گلشن بی خاری بود
مصر ویران دلم را ز بس آمد شد او
یوسفی بر سر هر کوچه و بازاری بود
بر دل خسته من بود نگاهش هرچند
هر طرف جان به کف استاده خریداری بود
حسن و حیرت به هم افشای غرض می کردند
نه غم پرسش و نی زحمت گفتاری بود
در وصالش اگر از من نفسی باقی بود
آن نفس بر دل من حلقه زناری بود
این همه لاف که در قرب «نظیری » می زد
دیدمش بر سر آن کوی عجب خواری بود
ناله برچید اگر در دلش آزاری بود
شورش و عربده یی در شب آن زلف نبود
بخت من بود اگر فتنه بیداری بود
خویشتن را به دم سحر بر او می بستم
هر سر موی مرا با رخ و قد کاری بود
نه غم مدعیان بود نه آشوب ندیم
گل بی خار مگو گلشن بی خاری بود
مصر ویران دلم را ز بس آمد شد او
یوسفی بر سر هر کوچه و بازاری بود
بر دل خسته من بود نگاهش هرچند
هر طرف جان به کف استاده خریداری بود
حسن و حیرت به هم افشای غرض می کردند
نه غم پرسش و نی زحمت گفتاری بود
در وصالش اگر از من نفسی باقی بود
آن نفس بر دل من حلقه زناری بود
این همه لاف که در قرب «نظیری » می زد
دیدمش بر سر آن کوی عجب خواری بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.