۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۸

حسن چندی سر به دل شوخی و خودرایی دهد
شه چو گیرد مملکت اول به یغمایی دهد

دیده عاشق نیابد ذوق از دیدار دوست
گر نه اول ترک دیدن های هرجایی دهد

لذت دشنامش از من پرس کاب تلخ و شور
ذوق کوثر در مذاق مرد صحرایی دهد

گردد از جان دادنم معلوم شوق روی دوست
زان نمی میرم که ترسم مرگ رسوایی دهد

در بیابان ها نمی گنجم اگر طغیان شوق
بند بگشاید چو سیلم سر به شیدایی دهد

گریه ما تلخ و طبع میزبان رنجش پذیر
صوت مطرب بر دلش بگذار گیرایی دهد

شکوه کمتر کن «نظیری » گر کسی یاری نکرد
رخت ما سوزد چه نقصان تماشایی دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.