هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از نظیری، به زیباییهای معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر از زلف و رخسار معشوق سخن میگوید و احساسات خود را با تصاویر زیبا و استعارههای پیچیده بیان میکند. او از عشق، حیرت، و ناتوانی در برابر جمال معشوق میسراید و در نهایت به نادانی و نایابی خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای عمیق و زبان ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۸۱
هردم از زلف تو دارم کافرستانی دگر
دم به دم نو می کنم از رویت ایمانی دگر
یا تویی یا حسن رخسار تو را دزدیده است
چون تویی گر سر برآرد، از گریبانی دگر
چاشنی کنج آن لب از مذاقم کی رود
گر بگردانم زبان را در نمکدانی دگر
نیست هم دعوی حریفی، حسن تنها هر زمان
رخش می تازد ز میدانی به میدانی دگر
چابکی با خویش طرح ترکتاز افکنده است
گوی دیگر می زند هر دم به چوگانی دگر
تا برون آرد سری از لوح پیشانی او
طفل گردد عقل هر دم در دبستانی دگر
حسن هر سو در لباس صورتی پنهان شود
عشق هر ساعت درآویزد به دامانی دگر
پیش حکمش گر دم از عذر خطای خود زند
می زند بر روی آدم خال عصیانی دگر
درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است
غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر
دم به دم نو می کنم از رویت ایمانی دگر
یا تویی یا حسن رخسار تو را دزدیده است
چون تویی گر سر برآرد، از گریبانی دگر
چاشنی کنج آن لب از مذاقم کی رود
گر بگردانم زبان را در نمکدانی دگر
نیست هم دعوی حریفی، حسن تنها هر زمان
رخش می تازد ز میدانی به میدانی دگر
چابکی با خویش طرح ترکتاز افکنده است
گوی دیگر می زند هر دم به چوگانی دگر
تا برون آرد سری از لوح پیشانی او
طفل گردد عقل هر دم در دبستانی دگر
حسن هر سو در لباس صورتی پنهان شود
عشق هر ساعت درآویزد به دامانی دگر
پیش حکمش گر دم از عذر خطای خود زند
می زند بر روی آدم خال عصیانی دگر
درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است
غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.