۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۲

ای صبا از گل عطار نشانی به من آر
وز گلستان نشابور خزانی بمن آر

خط ترخانی جاوید به عالم ندهند
بگذر از عالم و منشور امانی بمن آر

فرصتم نیست که از سنگ قضا سر خارم
گر امانی نبود تاب و توانی بمن آر

تیرباران ستم از پی هم چند رسد؟
ناوکی می کشم از سینه کمانی بمن آر

هر نشانی که ز سوداش دهی سود دهد
اگر از مایه نماندست زیانی بمن آر

کشت زار طربم تشنه آتش شده است
مطرب ابر دم برق زبانی بمن آر

چون شرر در دل سنگست ز جانان سخنم
تا برآرم نفسی سوخته، جانی بمن آر

ملک گیران سخن سکه به باطل زده اند
زین هم سیم دغم نقد روانی بمن آر

دلم از صنعت الفاظ «نظیری » بگرفت
از دم پرهنری ساده بیانی بمن آر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.