هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن میگوید. او از درد دل و اندوه ناشی از دوری معشوق مینالد و از زیباییهای معشوق مانند زلف و رخسارش تعریف میکند. شاعر همچنین از طبیعت و گلها به عنوان نمادهایی از عشق و زیبایی یاد میکند و احساسات خود را با آنها مقایسه میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. بنابراین، این متن برای مخاطبان بالای 16 سال مناسب است که توانایی درک و تحلیل مفاهیم پیچیدهتر را دارند.
غزل شمارهٔ ۲۱۸
در زلف تو دادند نگارا خبر دل
معذورم اگر آمدهام بر اثر دل
یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو
یا راه مرا باز نما تو به بر دل
نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما
ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل
چندین سر اندیشه و تیمار که دارد
تا گه جگر یار خورد گه جگر دل
بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما
هر چند که صعب ست نگارا خطر دل
تا دل کم عشق تو در بست به شادی
بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل
تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
معذورم اگر آمدهام بر اثر دل
یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو
یا راه مرا باز نما تو به بر دل
نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما
ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل
چندین سر اندیشه و تیمار که دارد
تا گه جگر یار خورد گه جگر دل
بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما
هر چند که صعب ست نگارا خطر دل
تا دل کم عشق تو در بست به شادی
بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل
تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.