هوش مصنوعی:
شاعر از ساقی میخواهد که جام را پر کند تا با گریه و اشک، دل خود را از عشق خالی کند. او از روزگار شکایت میکند و تصمیم میگیرد که به دنبال یار خود برود و در خرابات بماند و شراب بنوشد تا از مستی و عاشقی، تفاوت کفر و اسلام را نفهمد. او از تغییر حال خود از خاص بودن به عام بودن سخن میگوید و تصمیم میگیرد که امروز را خوش بگذراند و نگران فردا نباشد.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی مانند عشق، مستی، و تفاوت کفر و اسلام است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم مرتبط با آن، مناسب برای مخاطبان بالغ است.
غزل شمارهٔ ۲۱۹
ای ساقی خیز و پر کن آن جام
کافتاده دلم ز عشق در دام
تا جام کنم ز دیده خالی
وز خون دو دیده پر کنم جام
ایام چو ما بسی فرو برد
تا کی بندیم دل در ایام
خیزیم و رویم از پس یار
گیریم دو زلف آن دلارام
باشیم مجاور خرابات
چندان بخوریم بادهٔ خام
کز مستی و عاشقی ندانیم
کاندر کفریم یا در اسلام
گر دی گفتیم خاصگانیم
امروز شدیم جملگی عام
امروز زمانه خوش گذاریم
تا فردا چون بود سرانجام
کافتاده دلم ز عشق در دام
تا جام کنم ز دیده خالی
وز خون دو دیده پر کنم جام
ایام چو ما بسی فرو برد
تا کی بندیم دل در ایام
خیزیم و رویم از پس یار
گیریم دو زلف آن دلارام
باشیم مجاور خرابات
چندان بخوریم بادهٔ خام
کز مستی و عاشقی ندانیم
کاندر کفریم یا در اسلام
گر دی گفتیم خاصگانیم
امروز شدیم جملگی عام
امروز زمانه خوش گذاریم
تا فردا چون بود سرانجام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.