۲۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۶

ناله اصحاب مسجد نیست بی فریادرس
تا مؤذن می شود بیدار می خوابد عسس

ساجدان را تن ز نقصان وظایف کاسته
بر زمین چسبیده اند از ضعف روزی چون مگس

گرسنه چشمان بر انجم چشم حسرت دوخته
صبح از قرصی که دارد برنمی آرد نفس

بر خروش سینه لرزان همچو بر سیلاب موج
بر سرشک دیده غلطان همچو بر گرداب خس

دامنت زاری کنان خواهند گیرند این گروه
لیک نتوانند بردارند دست از پیش و پس

بر امید آب و دانه تا به کی داری اسیر
یا بکش این عاجزان را یا برون آر از قفس

تو به تخت مصر پیراهن فشانی بر صبا
قحطیان را روح می پرد به آواز جرس

پرده این سور واین شیون به هم نزدیک نیست
مفلسان از درد می گویند و منعم از هوس

چاره یی خواهد «نظیری » بهر این بیچارگان
دارد از احسان میرزا شادمان این ملتمس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.