۳۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۷

خرامان آمد از می در سر آتش
چو او آمد درآمد از در آتش

بنفشه کرده خندان بر بناگوش
چو بر طرف کله نیلوفر آتش

ز رنگ آمیزی آن زلف و رخسار
سمندر کرده از خاکستر آتش

لبش افروخته از خنده مجمر
ز عشقش سوخته عود تر آتش

ز هر سو هندوی آتش پرستی
به گرد عارضش رقصان بر آتش

برو پروانه جان افشان و از رشک
فشاند شمع هر دم بر سر آتش

اگر آن بت خلیل الله بسوزد
برد بهر خوش آمد آزر آتش

گر انکار آورد، آن لب عجب نیست
که روح الله زند در ما در آتش

اگر دوزخ به آن لب برفروزند
گل و ریحان شود بر کافر آتش

به جنت سوز عشقش گر نباشد
شود بر مؤمن آب کوثر آتش

«نظیری » کام دل از سوختن جوی
شود پروانه را بال و پر آتش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.