هوش مصنوعی: این شعر از نظیری، شاعر فارسی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، صبر و ایمان می‌پردازد. شاعر با بیان تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، از زندگی پر از درد و عشق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی در نبود نعمت‌ها و آرزوها، باید به راه خود ادامه داد. او از عشق به عنوان رهبر و ایمان به عنوان راهنما یاد می‌کند و نشان می‌دهد که زندگی بدون این ارزش‌ها بی‌معناست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین فلسفی آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۴۵

بزم می سازیم سامان گر نباشد گو مباش
نوش می گوییم مهمان گر نباشد گو مباش

جرعه درد و حیات تلخ قسمت کرده اند
عیش خضر و آب حیوان گر نباشد گو مباش

غمزه را فرهنگ و دانش ترجمانی می کند
چشم هندو فارسی دان گر نباشد گو مباش

زلف بین سنبل در آغوش ار نگردد گو نگرد
رخ نگر گل در گریبان گر نباشد گو مباش

چشم ما را ز آب روی او گلی خواهد شکفت
دانه ای در خاک اگر پنهان نباشد گو مباش

زخم مژگان عرب بهر قبول کعبه بس
در قدم خار مغیلان گر نباشد گو مباش

صد خطا در کار داریم از برای عفو او
ضعف صدق و نقض پیمان گر نباشد گو مباش

گر به زاری گر به رنجوری به یادش خرمیم
عمر دردش باد، درمان گر نباشد گو مباش

راه بی وادی و بی منزل «نظیری » می رویم
عشق رهبر گشته ایمان گر نباشد گو مباش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.