هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از «نظیری نیشابوری» است که در آن شاعر از عشق، جدایی، و دردهای عاشقانه سخن می‌گوید. او از دوری از معشوق، اسارت در عشق، و بی‌توجهی زمانه شکایت دارد و در عین حال، به عشق و وفاداری خود پایبند است. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند مروت، کرم، و گدایی معنوی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فلسفه‌ی زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۵۰

رمید طایر جانم ز آشیانه خویش
که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش

دل از قفای نظر کو به کوی می گردد
نظر ز شوق تو گم کرده راه خانه خویش

ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند
من اسیر همان عاشق فسانه خویش

کسی که واقف ذوقی شود نمی بینم
بغیر خویش که می رقصم از ترانه خویش

به شب که دردی دردی به کام دل ریزند
کنم به روز طرب از می شبانه خویش

مروت و کرم از دیگری نمی بینم
نشسته ام به گدایی بر آستانه خویش

ز بس که دور زمان را ز خسروان ننگ است
زمانه نازد اگر گویمش زمانه خویش

به گنج خانه محمود مدح نفروشم
به شاهنامه خرم بیت عاشقانه خویش

تو را که نقد جهان باید از طلب منشین
مرا خوش است دل از داغ جاودانه خویش

اگر ز برهمنان سرکشی، نیازارند
تو را که هست بت خویش در خزانه خویش

دلی به شرط «نظیری » نهاده بر سر راه
به هر که تیرزند می دهد نشانه خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.