۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۲

نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض
که می فروش کریم است و جام می فیاض

جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان
روان کنید سواد و سیه کنید بیاض

درازی شب ما گو به هر دم افزون شو
بریده دست که زلف تو را کند مقراض

به خانه ای که عیادت علاج بیمار است
کم از دوای طبیبان نمی شود امراض

نه بو به سنبل آهش نه رنگ با گل اشک
دلی که جلوه حوری نباشدش به ریاض

دهن ز خنده رسد تا به گوش مستان را
در آن صباح که مخمور می کند اعراض

سخن بگوی که در طبع می کند تأثیر
چو خالص است «نظیری » حکایت از اغراض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.