۲۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۳

دهم دو ملک به یک نغمه رباب عوض
کنم به سایه ابری صد آفتاب عوض

ز قید خانقهم دل گرفته دیر کجاست؟
که زهد ناب کنم با شراب ناب عوض

سبویم از چه زمزم شکسته می آید
به گردن خم می افکنم طناب عوض

دلی ز بادیه کعبه تشنه تر دارم
روم به دیر به طوفان کنم شراب عوض

طمع که سر به زمین داد آبرویم را
به جوی حاصلم آرد به جرعه آب عوض

فلک که پرده ز چشم حسود دور انداخت
ز تاب می فکند بر رخم نقاب عوض

عمارت دل من دور چرخ برهم زد
که نیست مایه صد گنج این خراب عوض

به مدعای دل خود کجا رسم؟ هیهات
که صد سؤال مرا نیست یک جواب عوض

کنون دل و خرد از خواب چشم بگشایند
که رفت دیده سوداییم به خواب عوض

نماند مایه «نظیری » قناعت اکسیر است
مجو جز از در همت به هیچ باب عوض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.