۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۵

آنی به اثر داری و شأنی به تصرف
دل ها نشود شیفته کس به تکلف

فکر تو به وحدت برد از گفت مجازم
هرچند که طبعم بگریزد ز تصوف

بر قامت ما کسوت تقصیر بریدند
تا زیب خداوند شود عفو و تلطف

لب باز کشیدیم که مهر تو درآید
پستان کرم شیر درآرد به توقف

از غبن زمانی که به قید تو نبودم
در خود به غضب بینم و در توبه تأسف

چون گرسنه سفله به خوان تو رسیدم
از لقمه بسوزم لب و کام و نکنم پف

مستوری تو بیش کند شوق «نظیری »
جز عصمت یوسف ندرد پرده یوسف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.